Monday, March 31, 2008

شب من ، تب من

امید فرارسیدن سپیده از پس شب ؛
تاریکی آن را زیبا
وشگفتی بی همانند آفرینش
که تنش زا را مایه آرامش میکند ؛
شگفتا ازین !!
تب را به چه امید کنم؟
آنگاه که گرمی آن سردی فزون میکند!!
فرسود مرا
این چالش بی انجام
که در جان اضداد افتاده است .
تحویل تبم را خنکی جانی کن
آنگاه که از تو می شنود

No comments: